یکی از شاکیان سربازی جوان بود که در شرح شکایت خود گفت: «وقتی وارد مترو شدم مردی حدوداً ۳۳‌ساله را دیدم که مشغول نطق کردن برای مسافران بود. او با مهارت خیلی خوبی حرف می‌زد و خودش را پسر یکی از کارگردان‌های معروف سینما معرفی کرد. آن مرد گفت که دوست دارد برای تغییر وضعیت موجود کاری بکند و اگر مردم به او اعتماد کنند قادر است که خیلی از مشکلات را رفع کند. مثلاً به من گفت که با روابطی که دارد می‌تواند کاری کند که من باقیمانده خدمت سربازی‌ام را در شهر خودمان انجام دهم. من از این حرفش خوشحال شدم و خواستم این کار را برایم بکند. آن مرد، اما گفت که شرط انجام این کار این است که به او اعتماد کنم. گفتم که شرط اعتماد چیست؟ او خواست برای اطمینان گوشی تلفن همراهم را به او بدهم تا از مترو خارج شود و دوباره برگردد. آن مرد گفت اگر به اندازه یک گوشی تلفن همراه به او اعتماد کردم او هم به من اعتماد کرده و مشکل من را حل می‌کند. من به حرفش اعتماد کردم و گوشی‌ام را به او دادم. آن مرد گوشی را گرفت و از مترو خارج شد. هر چه منتظرش ماندم دیگر برنگشت برای همین فهمیدم که او به این شیوه از من سرقت کرده‌است.»